سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
قدم در راه نهادهایم مهدی جان!
در سرمقاله امروز روزنامه وطن امروز آمده است:
«آدم» به «حسین» بدهکار است... و این است راز این همه سعی، این همه صفا، این همه مناسک، این همه شکوه، این همه خروش، این همه قیام، این همه قیامت، این همه راهپیمایی، این همه عشق، این همه تمنا، این همه دلدادگی، این همه جنون و این همه آزادگی! در این مسیر سرخ، ای بسا آدمیزاد، مرارتها بکشد اما آنکه از همه بیشتر سختی کشید و درد دید و پای مصیبت نشست، حضرت سیدالشهدا بود! حقیقت آن است «حسین بن علی» در روز عاشورا، هیچ کار نکردهای را باقی نگذاشت؛ همه آنچه باید میگفت، گفت! و همه آنچه باید تقدیم میکرد، تقدیم کرد! هر آن تیر که باید میخورد، خورد! و هر آن زخم که باید بر جانش مینشست، پذیرفت!
نشستهام کنجی از «بینالحرمین» تا اشتیاق آدمی برای رسیدن به «سدره ...المنتهی» را ببینم! «عاشورای حسین» باید هم به «اربعین حسینیان» میرسید و اگر جز این میبود و جز این میشد، جای تعجب داشت! تو گویی همه پیامبران و همه امامان و همه خوبان، اینجا جمع هستند... و اینجا «کربلا» است! مقر عشاق! پادگان احرار! سنگر پابرهنهها! جمعیت را هرچه تخمین بزنی، باز کم گفتهای! و حماسه را هرچه عظیم بخوانی، باز کم خواندهای! یکسو، حرم صاحب لوای حسین است و دیگرسو، حرم خود آقا! و همه و همه، تجلی «ما رأیت الا جمیلا»! کجایی یزید تا ببینی حق با عقیله بنیهاشم بود!؟ کجایی شمر تا ببینی حق با قمر منیر بنیهاشم بود!؟ الحق که لعنت ساقی آب و ادب بر «اماننامه» تو، ابنای آدم در پی امان عباسند: «تا قیامت تشنهکامان ثواب/ میخورند از رشحه آن مشک آب». اینجا همه اول، به «اباالفضل» سلام میکنند، چرا که «بابالحسین» بازکننده بهترین پنجرهها به روی حسین است! السلام علیک یا اباعبدالله! ما از پس زمینها و زمانها گذشتیم تا خودمان را به «سفینه نجات» برسانیم! ملیتها، آیینها، مرزها، رنگها و نژادها، اینجا همه در یک ملت و یک آیین، یک مرز، یک رنگ و یک نژاد، متجلی شده! اینجا میتوان همه را دید! و با همه آشنا شد! و الحق که چقدر گرم است و چقدر در خروش است، خون حسین! چیست اما حرف حساب این همه مردم!؟
آمدهاند اینجا برای رسیدن به کدام هدف!؟ و کدامین مقصد!؟ هموار کردن صدها زحمت و دهها مشقت بر تن خود، برای چه!؟ و چرا!؟ آیا جز آنکه این دریای متلاطم دنیا، کشتیبانی از همان تبار سیدالشهدا میخواهد!؟ و امامی از همان تیره حسین!؟ که ظلم را برنتابد و عدل و داد را برای جهانیان بخواهد! انشاءالله قفل ظهور را باز میکند حماسه اربعین! ما آمادهایم و قدم در راه نهادهایم مهدی جان...
وعده نهایی
در سرمقاله امروز روزنامه صبح نو آمده است:
کمتر از دو ماه قبل، سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس، در مراسم چهلم شهید مرتضی حسین پور وعده داده بود تا دو ماه دیگر نابودی داعش را جشن میگیریم و پرونده این شجره خبیثه در عراق و سوریه بسته خواهد شد. حالا این وعده کمتر از موعد پیش بینی شده محقق شده و آخرین سنگرهای داعش در شهر القائم عراق و آلبوکمال سوریه سقوط و به تصرف ارتش این دو کشور درآمدند.
یقیناً این پیروزی و موفقیتهای بزرگ بهدست آمده موجب شادی و آرامش ملتهای مظلوم منطقه و مایه بغض و وحشت جریان غربی- عربی- عبری است که ۵-۶ سال خون هزاران انسان بیگناه را برزمین ریختند و ویرانی و آوارگی صدها هزار خانوار را رقم زدند و قرار بود با تداوم این فتنه، نقشه جدیدی را به زعم خود در خاورمیانه پیاده کنند. شکست سنگین پروژه جریان جنگ طلب به همان میزان که مایه دلگرمی و بیدارگری ملتهای منطقه است، اسباب ترس و وحشت جنگ طلبان را نیز فراهم کرده و آنها را به این فکر انداخته که برای رهایی از افتضاح سیاسی و بین المللی خود، نقشه دیگری را پیاده کنند تا بلکه از سرعت سقوطشان و پیشرویهای خیره کننده جریان مقاومت بکاهند.
ماجرایی که طی هفته گذشته و با استعفای اجباری و حصر نخست وزیر لبنان در ریاضرقم خورد، آغاز این فتنه جدید بود و روز گذشته سید حسن نصرالله از نقشه جدید عربستان و رژیم صهیونیستی برای حمله به لبنان پرده برداشت. فتنه و پروژهای که به یقین و از همین ابتدا، سرنوشت آن معلوم و بدون شک، پرونده رژیم صهیونیستی را برای همیشه در منطقه خواهد بست.
سهم انقلاب اسلامی از نظم آینده جهان
سید عبدالله متولیان در روزنامه جوان نوشت
همه شواهد و قرائن نشان میدهد که جهان با فروپاشی قریبالوقوع نظام لیبرال سرمایهداری غربی و نظام استکباری سلطه به رهبری شیطان بزرگ، شکلگیری نظم چندجانبه جدید را از سال ۲۰۲۵ تجربه خواهد کرد.
شکست و سقوط نظم لیبرال سرمایهداری غربی، بهعنوان واقعیتی اجتنابناپذیر در نظام بینالملل در حال وقوع است. امریکا به عنوان پرچمدار و رهبر نظام سلطه و مدعی نظم نوین جهانی، دچار ضعف مفرط شده و به سرعت غیر قابل باور در حال از دست دادن مولفههای قدرت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک و... است. از سوی دیگر جهان، شاهد ظهور قدرتهای جدیدی در آسیا است که اغلب رویکردی تجدیدنظرطلبانه به نظم امریکایی و نفی قواعد و هنجارهای آن داشته و درصدد ایجاد نظمی جدید در سطح جهان و اثرگذاری و پررنگ کردن سهم و نقش خود در نظم آینده جهان هستند هرچند هنوز سخن گفتن از سناریوهای احتمالی برای نظم جهانی آینده زود به نظر میرسد اما با قاطعیت میتوان گفت در نظم جهانی آینده، دولتها و قدرتهای شرقی و آسیایی جای قدرتهای غربی را خواهند گرفت و غرب و امریکا در نظم آینده نقش و جایگاه قابل اعتنایی نخواهند داشت.
بر این اساس پیشبینی میشود که ساختار نظام بینالمللی و سازمان ملل متحد نیز دچار تحول بنیادین شده و ساختاری جدید مبتنی بر مؤلفههای جدید قدرت اداره جهان را عهدهدار شود.
سؤال جدی این است که سهم انقلاب اسلامی و مکتب حضرت امام خمینی سلامالله علیه در جهان آینده چقدر خواهد بود، در حالیکه آنچه تحت عنوان تغییر در ساختار و کانونهای قدرت از آن یاد میشود، بیشک محصول و میوه شجره طیبهای است که بهدست و تدبیر امام راحل پس از ۱۵ سال در سال ۱۴۰۰ غرس شد. پیدایش انقلاب اسلامی در ایران و در منطقه غرب آسیا با اعلام رسمی مقابله با هژمون ابرقدرتهای بزرگ شرق و غرب بهویژه امریکای جهانخوار همراه بود: «هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران بهپا خیزید و دست اتحاد به هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن بهخواست خداوند قادر قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است.» (۱۵ شهریور ۱۳۶۰ صحیفه نور جلد ۱۵) و امروز جهان بشریت شاهد تحقق پیشبینی و غریو آن عزیز سفرکرده است که با عزمی راسخ و ارادهای پولادین و الهی فرمودند: «من با اطمینان میگویم که اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مینشاند».
در چهلمین سال عمر پربرکت نظام مقدس جمهوری اسلامی شاهد تحولات عمیق و سریع در سطح جهان، بهویژه در غرب آسیا هستیم که با سرعت وصفناپذیر افول امپراتوری نظام سلطه در غرب به رهبری شیطان بزرگ امریکا را نوید میدهد. امروز نه تنها امریکا دیگر یک ابرقدرت هژمون نیست بلکه در باتلاق مشکلات داخلی و خارجی خود در حال غرق شدن است و سیاستگذاران و رهبران پنهان امریکا برای نجات از باتلاقی که خود مسبب آن بودهاند مجبور به خلق و انتصاب یک ابله دیوانه و اجرای کمدی جدید بینظمی امریکایی در جهان شده و ترامپ، دونکیشوتوار برای بازگشت به هژمون امریکایی به در و دیوار میزند اما به غرق شدن سریعتر امریکا کمک میکند. این دیدگاه نه یک شعار تبلیغاتی از سوی مخالفان امریکا بلکه یک حقیقت روشن و انکارناپذیر است که صاحبنظران بسیاری در داخل و خارج از امریکا بدان اذعان و تأکید دارند. امروز افسانه شکستناپذیری نظام سلطه در غرب (متشکل از امریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی) شکست خورده و توسط مستضعفان جهان و مبارزان بیوطن در غزه و... به سخره گرفته میشود. امروز اغلب اندیشمندان و صاحبنظران جهان بهعیان مرگ نظام سلطه را فریاد میکنند:
۱- جان ایکنبری، استاد روابط بینالملل دانشگاه پرینستون در سال ۲۰۱۴ در مقاله «آینده نظم جهانی لیبرال» در مجله «فارین افرز» ضمن اذعان به افول قدرت امریکا از پیدایش قدرتهای نوظهور شرقی سخن گفته است.
۲- گیدون راشمن، تحلیلگر مطرح امریکایی بر این باور است که امریکا باید به فکر جلوگیری از سقوط و تجزیه قریبالوقوع خود باشد.
۳- میشل کاکس، استاد روابط بینالملل امریکایی معتقد است قرن ۲۱، قرن جایگزینی قدرتهای «بریکس» (Brics) بهجای قدرتهای غربی است
۴- آلفرد مککوی، مورخ امریکایی معتقد است سناریوی مرگ امریکا تا سال ۲۰۲۵ تکمیل خواهد شد.
افراد و مؤسسات دیگری نظیر «نوام چامسکی»، «مؤسسه بروکینگز»، «ویلیام نورمن گریچ»، «استفان کوهن» و «فرید زکریا» از این حقیقت جبری به زبانها و بیانهای مختلف سخن گفتهاند. آنچه در این راستا حائز اهمیت ویژه است این است که در شرایطی که قدرتهای نوظهور در حال بهرهبرداری و برنامهریزی برای چیدن میوه شجره طیبهای هستند که توسط انقلاب اسلامی ایران به جهانیان عرضه شدهاست، کارگزاران و دولتمردان جمهوری اسلامی ایران نسبت به برنامهریزی برای تعیین سهم ما در نظم آینده جهان غافل و بیتفاوت هستند و این در حالی است که «مهندسی ۵ مرحلهای انقلاب اسلامی»، «سیره امام راحل»، «نص قانون اساسی»، «فرهنگ و باورهای شیعی»، «رسالت و دکترین انقلاب اسلامی»، «سیاستهای کلی نظام در بعد جهانی»، «سیره عملی حضرت امام خامنهای» و... همه و همه بر بیشترین سهم در نظم آینده جهان برای انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی بهعنوان مقدمه ظهور، تأکید و تصریح دارند.
واقعیت این است که مردم بهعنوان صاحبان اصلی انقلاب اسلامی بیشترین نقش را در اضمحلال هژمون نظام سلطه داشته و پاها را بر زمین میخکوب کرده و سرها را به خدا عاریت داده و شجاعانه در عمق استراتژیک جمهوری اسلامی بر قلب محور «شرک و کفر و الحاد» و مثلث «عبری غربی عربی» یورش برده و حججی گونه تشکیل خاورمیانه جدید امریکایی را به سخره گرفته و با تقدیم جان خود آهنگ مرگ نظام سلطه را تسریع کرده و هماینک نیز در اربعین عمر انقلاب اسلامی، مسیر اربعینی حرم تا حرم (نجف تا کربلا) را پیموده و گوش بهفرمان رهبر و مراد دلها منتظر اجرای اوامر معظمله هستند اما بیتردید دیپلماسی فعلی نظام به هیچ وجه با این انتظارات همسو نبوده و بر اساس الگوهای فرسوده و دیکته شده نظام مهندسی شده غرب، صرفاً در میدان دفاع از منافع کشور مشغولند!
نتیجه اینکه وقت آناست که با یک انقلاب در عرصه دیپلماسی کشور شاهد ظهور و بروز «دیپلماسی تراز اسلام انقلابی» باشیم بهگونهای که بتوانند ضمن اعاده و بازگشت به ادبیات حضرت امام راحل، برای کسب بیشترین سهم در مهندسی نظم آینده جهان برنامهریزی کنند.
جرس فریاد می دارد که بربندید محملها
سیدباقرپیشنمازی در روزنامه رسالت نوشت:
دلهای مشتعل از محبت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، هرسال بیشتر ازسال قبل ملیتهای مختلف را از اقصی نقاط جهان، روانه کربلا کرده است.
دعوت، اسکان وپذیرایی جمعیتی چند ده میلیونی برای هفته های متوالی درتوان هیچ دولت وسازمان ودستگاهی نیست. این که چرا درسالهای اخیر این پیاده روی، کاملا متمایز ومتفاوت با چند صد سال گذشته اتفاق می افتد؟ وکدام اراده مردم بیش از۸۰ کشورجهان را به این اجتماع بی سابقه و رمز آلود گسیل می دارد؟ و این رویداد آسمانی(۱) چه پیامی برای زمینیان دارد که موجب شگفتی رهبران اسلامی از یک سو، وخشم ونگرانی کافران شده (۲)نیازمند تأمل و دور اندیشی است.
حوادث تلخی که تکفیریهای صهیونیستی درسالهای اخیر برمنطقه تحمیل کردند اگرچه مشکلات بسیاری به وجود آورد اما مصداق بارز ابتلاء وامتحان الهی بود تا ازبین همه مدعیان اسلام و توحید و حرمین شریفین، شایستگان پرچمداری اسلام ناب(۳) و امامت و وراثت زمین، غربال و معیّن شوند و اراده حتمی خدای متعال برای عبور پیروزمندانه مؤمنان از این معبر خطرناک نیز آشکار شود. (۴)
ثروت، تکبّر، رجز خوانی، قدرت نمایی، تهدید و نسل کشی فرعون، اگرچه درظاهر بعنوان مانعی جدی پیش روی حضرت موسی علیه السلام وحرکت توحیدی او بهنظر می رسید وحضرتش را نیز آزرده ونگران کرد(۵)، اما مقدمه لازم ومفید برای بقیه ماجرا بود. آنجا که خدای مقتدر طومار کافران ستمگر را درهم می پیچد هرچه جلال وجبروت وگردنکشی طاغوت بیشتر، صدای درهم شکسته شدن استخوانهایش شادی بخش تر و عبرت آموز تر. (۶)اینکه حضرت موسی علیه السلام دربرابر چه هیولایی مقاومت کرد و نهراسید شایسته تفکر وتعمق است. و چون به تکلیف عمل کرد ازنصرت الهی بهره مند و بالاخره پیروز شد وفرعون و سپاهیانش نیز بر اساس سنت تغییر ناپذیر الهی نابود شدند. و اراده خدای متعال (۷) محقق شد.
اگر آن همه هیمنه وگردنکشی ازسوی فرعون به نمایش درنمی آمد بزرگی و شکوه پیروزی حضرت موسی (ع) نیز آشکار نمی شد وآیندگان نیز ازکنار این حادثه به سادگی می گذشتند، نه پیامی، نه عبرتی ونه بصیرتی و درنتیجه نه مجاهدت ومقاومتی.
تکبر، رجزخوانی، تهدید، تحریم، گردنکشی، پیمان شکنی و زورگویی آمریکا نیز از این قبیل است. اگرچه درمواردی ممکن است اذیت وآزاری را برای مردم ما به وجود آورد(۸)اما مقدمه مفید ولازم برای شکوهمندی بیشتر رویدادی است که براساس وعده حتمی الهی عملی خواهد شد. (۹)
حادثه ای که نشانه های وقوع آن بهتدریج آشکار می شود. مثل افول هیمنه وقدرت آمریکا درطول چند دهه اخیر، رنگ باختن مکاتب مادی (که به دروغ وعده تامین آرامش وامنیت وخوشبختی به انسانها داده بودند و امروز عکس شعارهای لیبرال دموکراسی مورد ادعای خود عمل می کنند!!)، رویش ودرخشش نهال انقلاب اسلامی، ظهور برخی از اسرار آیه مودت و اجتماع ملتهای مسلمان درراهپیمایی بزرگ اربعین وتحت تاثیر محبت به حضرت اباعبد الله الحسین علیه السلام و... و.
پیاده روی اربعین به دلیل ابعاد شکلی ومعنوی آن معبری سازنده برای امتی شده است که درآستانه پذیرش رسالتی جدید ومسئولیتی خطیر می خواهد پالایش شود تا اعتلا یابد و انشاء الله شایستگی ومنزلت امامت و وراثت زمین را بهدست آورد. (۱۰)
اکنون در عرصه های درونی وباطنی نیز محتاج سامان یافتگی وکسب اهلیت وآمادگی برای پیوستن صالحانه(۱۱)وقدرتمندانه به افقی هستیم که حماسه بزرگ اربعین نوید می دهد. وبایدتلاش کنیم تابهره گیری فرهنگی تربیتی(۱۲) بیشتری ازاین مناسک اسلامی بهعمل آید.
اگرچه همه نهادها ودستگاههای فرهنگی واجرایی ورسانه ای وتبلیغی در این زمینه وظایفی بر عهده دارند اما عظمت این «میعاد خدا خواسته» اقتضا می کند مرجعیتی برای نظارت بر انجام صحیح وبموقع این وظایف وجلوگیری از هدر رفت فرصتهای حساس پیش رو، ازسوی مسئولان عالی مشخص وراهبردها وراهکارهایی از قبیل موارد ذیل الذکر تاحصول نتیجه لازم، مطالبه و پیگیری شود:
۱- اردوهای راهیان نور به عنوان یک بستر مناسب برای تربیت جهادی وبصیرتی، دامنه فعالیت خودرا تا راهپیمایی اربعین امتداد دهد و برای حضور ومشاهده این فضای معنوی وتاثیرگذار توسط دانش آموزان ودانشجویان فرصت سازی کند. (۱۳)
۲- ابعاد فرهنگی وسیاسی این ظرفیت عظیم تربیتی که اکنون به یک «نماد الهام بخش» و راهنما تبدیل شده است، همراه با شیوه های اظهار مودت به پیشگاه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام وسایر شهدای عاشورا و توصیف خدمتگزاریها وفداکاریهای میزبانان نسبت به زائران و...، درکتابهای درسی دانش آموزان تبیین شود. (۱۴)
۳- با راهنمایی وترویج وتشویق مبلغین و وعاظ وائمه محترم جمعه وجماعات مناسک بدرقه واستقبال کاروان زائران اربعین (که هرسال گسترده تر می شود) در شهرها و روستاها احیاء شود و مساجد وحسینیه هابه کانون این اجتماعات تبدیل، و مشاهدات زائران برای مستقبلین تشریح و توصیف شود.
۴- با هدف تحکیم دوستی و همبستگی و هم افزایی منطقه ای وبین المللی
با مسلمانان کشورهای مختلف درمسیر راهپیمایی ارتباط وگفتگو برقرار، ودر جهت تحقق این منظور آموزشهای لازم به زائران زبان دان داوطلب ارائه شود.
۵- همه یک رسانه شویم. پیام اجتماع عظیم اربعین از طریق تولید بسته های کوچک ویدئویی از جلوهای ویژه وفراوان «میقات بزرگ منتظران» به زبانهای مختلف دنیا تهیه ودرفضای مجازی منتشر شود تا هیچ صاحبدلی از ابعاد شگفت آور این "وعده گاه خدا خوانده" بی خبر نماند.
۶- سیاستها وتوطئه های تفرقه افکنانه جبهه کفر ونفاق برای زائران ملیتهای مختلف در ارتباط چهره به چهره وبا استفاده از ظرفیتهای هنری وادبی افشا شود و رسالت خطیری که مؤمنان دراین برهه از زمان درجهت آگاهی بخشی به دیگران برعهده دارند، یاد آوری گردد.
۷- چگونگی امتداد امامت و ولایت ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین در زمان حاضر و ضرورت هوشیاری و بصیرت درعصر «فتنه های آخر الزمان» از طریق توجه به مواضع ولی فقیه مبسوط الید جهان اسلام تبیین شود تا درگرد وغبار گمراهی ها، به کمک این «پرچم دراهتزاز»، راهیابی میسر گردد. (۱۵)
پی نوشت ها:
۱- مقام معظم رهبری: همیشه اربعین پیادهروی بود امّا این حرکت عظیم که یک "نماد" بسیار زیبا و پرشکوهی از حضور پیروان اهلبیت و علاقمندان به اهلبیت هست؛ این نبود، ما این را نداشتیم، این را خدای متعال در اختیار ما گذاشت. ۱۵/۸/۹۶
۲- قرآن کریم- سوره فتح –آیه ۲۹
۳- سوره مائده- آیه ۵۴
۴- سوره بقره-آیه ۴۹و ۵۰
۵- سوره یونس-آیه ۸۸
۶- سوره قمر- آیه ۴۲
۷- سوره قصص- آیات ۵و۶
۸- سوره آل عمران- آیه ۱۱۱
۹- سوره توبه- آیات ۳۲و۳۳
۱۰- سوره اعراف- ۱۲۸
۱۱- سوره انبیاء – آیه ۱۰۵
۱۲- مقام معظم رهبری درمورد راهپیمایی بزرگ اربعین: هزاران گام در راه است و دل مشتاق و من حیران/که چون «ره می توانم یافتن سوی درون» من هم. ۱۵/۸/۹۶
۱۳- مقام معظم رهبری: الحمدلله جوانهای ما راه را پیدا کردند و میلیونها نفر از مردم ما و مردم غیر ما، مردم عراق و دیگران، در این راه حرکت می کنند. ۱۵/۸/۹۶
۱۴- مقام معظم رهبری: این هم یکی از حوادث بسیار برجستهای است که خدای متعال منّت گذاشته بر ما و این حادثه را برای ما خلق کرده است؛ «این شد یک نماد». ۱۵/۸/۹۶
۱۵- امیر المؤمنین علیه السلام:...إنّ لَکُم عَلَمَا فَاهتَدوُا بِعَلَمِکُم (نهج البلاغه- خطبه ۱۷۶)
سعودی کدام قطعه پازل را تکمیل می کند؟
مصطفی طاهری در روزنامه خراسان نوشت:
۱- لفاظیهای اخیر مقامات سعودی و برخی کشورهای همسو با آنان نشان دهنده چینش قطعات یک پازل برای فشار بر ایران و مدیریت تحولات منطقه غرب آسیاست. پیروزیهای اخیر بر تروریسم در منطقه به خصوص در کشورهای عراق و سوریه معادلات را با سرعت به سوی این محور تغییر میدهد. از سال ۲۰۱۱(۱۳۸۹) که نیروهای تکفیری با حمایت علنی برخی کشورهای عربی و غربی برای مقابله با دولت سوریه فعال شدند، حدود هفت سال میگذرد. با گذشت این هفت سال اکنون میتوان به ارزیابی موفقیتهای «میدانی» دو طرف در این عرصه پرداخت. محور سعودی-صهیونیستی که با هدف ساقط کردن دولت بشار اسد پا به میدان گذاشته بود، اکنون به مهرههای خود میگوید که رفتن بشار اسد امکان پذیر نیست(نقل قول راشاتودی از وزیر خارجه عربستان خطاب به معارضان سوری). محور متحدان سعودی نیز در طول ماههای اخیر یکی یکی از صف همراهی با او جدا شدند. ترکیه که روزی اجازه استفاده از مرزهای خود را به تکفیریها میداد، اکنون یکی از مخالفان سیاستهای منطقهای عربستان شده است. قطر هم که از حامیان مادی و معنوی برخی جریانهای تکفیری در سوریه بود، هم اکنون در صف همراهان عربستان نیست. علاوه بر این سعودی ها، هر روز شاهد استمرار دومینوی سقوط مناطق تحت تصرف سربازانشان در سوریه و عراق هستند. در چنین فضایی آنان قصد دارند شکستهای میدانی خود را در جایی خارج از میدان مبارزه جبران کنند.
۲- شکستهای مستمر شیوخ سعودی در میدان «مبارزه» آنان را ترغیب کرده است تا خود را با نقشه آمریکاییها و برخی از کشورهای غربی همراه و سعی کنند تا در میدان «مذاکره» سهمی برای خود به دست بیاورند. از روز ۱۳اکتبر(۲۱ مهرماه) که رئیس جمهور آمریکا سیاستهای جامع خود را در قبال ایران با تأکید بر فشار بر مسائل موشکی و منطقهای ترسیم کرد، مهرههای این بازی نیز فعال شدند. مقامات انگلیسی، فرانسوی و آلمانی شروع به اظهارنظر درخصوص ضرورت مذاکره درباره مسائل موشکی ایران و فعالیتهای منطقهای کشور کردند و ما را به آغاز این مذاکرات ترغیب میکردند. اما در کنار نشان دادن «هویج» از سوی این کشورها، «چماق» را هم باید در دست جریانی دیگر میدادند. بر این اساس لفاظیها و تهدیدات اخیر مقامات سعودی را باید جزوی از «سیاست چماق و هویج» محور عربی-عبری-غربی، به منظور اثرگذاری بر دستگاه محاسباتی مسئولان سیاست خارجی کشورمان دانست. همگرایی تاکتیکی این محور را یک مقام رژیم صهیونیستی در سخنان روز پنج شنبه خود مورد تأکید قرار داد. «اسرائیل کاتص» وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی در مصاحبهای که آسوشیتدپرس آن را منتشر کرد، گفت که اسرائیل همزمان با استعفای «سعد الحریری» به دنبال ایجاد موجی جدید از «فشارهای دیپلماتیک» علیه ایران و حزبا... است. او در ادامه این مصاحبه یکی از خواستههای رژیم صهیونیستی را دور شدن حزب ا... لبنان از مرزهای فلسطین اشغالی میداند و میگوید: اسرائیل با متحدانش رایزنی خواهد کرد تا قطعنامه سال ۲۰۰۶ سازمان ملل برای آتشبس در جنوب لبنان بهتر اجرایی و حزبا... از مرز فلسطین اشغالی دور شود. سفر روزهای گذشته رئیس جمهور فرانسه به عربستان و اتخاذ مواضع ضدایرانی هم در جهت این «همگرایی تاکتیکی» است.
۳- سؤال دیگری که درباره این تحلیل باید به آن اشاره کرد این است که آیا سعودیها ظرفیت عملی کردن تهدیدهای خود علیه ایران و حزب ا... را دارند یا مانند سالهای گذشته تنها خود را به لفاظی و گنده گویی مشغول کرده اند؟ برای پاسخ به این سؤال باید به شرایط عربستان سعودی اشاره کنیم. سعودیها در روزهای اخیر مشغول یک تصفیه درونی برای تغییر قدرت در این کشور هستند و برخی از شاهزادگان آل سعود را برای فراهم کردن پادشاهی بن سلمان بازداشت کرده اند. از این منظر شرایط داخلی سعودی وضعیت مساعدی برای ورود به درگیری جدید نیست. وضعیت خارجی عربستان هم شرایطی به مراتب اسفناک تر را برای آنان نشان میدهد. درگیری فرسایشی آنان در یمن علاوه بر آن که نیروی انسانی و امکانات نظامی آنان را تا حدی درگیر کرد، افکارعمومی دنیا را هم علیه شان بسیج کرده است. واکنش مقامات سازمان ملل و رسانههای غربی کار را تا آن جا پیش برد که در انگلیس و آمریکا هم اعتراضات به فروش سلاح به عربستان افزایش یافته و جنبشهایی در این باره تشکیل شده است. در کنار فشار رسانهها بر عربستان درباره یمن، حمایتهای سعودیها از تکفیریها آنان را به عنوان «مهد پرورش افراط گرایی در منطقه و جهان» نیز معرفی کرده است. سیاستهای رادیکال آل سعود، این کشور را هم روز به روز منزوی تر کرده است. علاوه بر ترکیه و قطر که در بالا اشاره شد، مصر هم روز پنج شنبه صف خود را از متحدان سعودی در مسائل اخیر تا حدی جدا کرد. رئیس جمهور مصر هم هرچند بر برادری خود با عربستان تأکید کرده اما با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران و حزب ا... نیز مخالفت کرده و گفته منطقه به اندازه کافی درگیر چالشها و بیثباتیهاست. سفر اخیر رئیس ستاد مشترک ارتش پاکستان که اولین سفر رسمی این مقام طی دو دهه اخیر به ایران بود به خصوص ملاقاتش با فرمانده کل سپاه؛ نشان داد که پاکستان هم موافق سیاستهای منطقهای آمریکا و عربستان درقبال ایران نیست.
فارغ از توان نظامی ایران و قدرت متحدانی همچون حزب ا... لبنان، اتفاقات فوق نشان میدهد که عربستان در شرایط کنونی بسیار متزلزل تر و ضعیف تر از زمانی است که هنوز متحدان خود را از دست نداده و در باتلاق یمن هم فرو نرفته بود واز سوی دیگر تحولات میدانی سوریه و عراق نیز به نفع ایران نبود. به همین دلیل در مقابل «پازل فشار» که علیه ایران طراحی شده و عربستان هم درحال ایفای نقش خود در آن است، مسئولان باید هوشیار باشند تا فشارهای غرب و متحدانش به شکل گیری «برجام» های جدید منجر نشود، آن هم در شرایطی که تجربه برجام فعلی و بدعهدی آمریکا فعلیت یافته است.
مثلث شوم علیه محور مقاومت
احمد دستمالچیان در روزنامه ایران نوشت:
برای فهم عمق تحولات سریع و حساس و مهم یکی دوهفته اخیر حول محور قضایای لبنان و عربستان و مشارکت ریاض، واشنگتن و تلآویو در بروز این وقایع، نخست باید به سه سؤال کلیدی در این رابطه جواب بدهیم: اول چرایی و چیستی به وجود آمدن این مثلث شوم، دوم ماهیت مأموریت این مثلث مرموز و خطرناک و سوم دایره عمل و توزیع نقش آنان در تحولات منطقه. سالها ست در اندیشکدهها و دستگاههای تصمیم گیر امریکا، درباره ایران دو فرضیه مطرح میشود: آیا اول باید ایران را زد و بعد بازوان او را در منطقه قطع کرد یا نخست باید بازوان ایران را قطع کرد و سپس خود ایران را نابود کرد. با آغاز ریاست جمهوری ترامپ در امریکا، روابط ریاض و تلآویو آرام آرام نزدیکتر و بهتر شد. دلال این رابطه نیز داماد ترامپ، کوشنر یهودی بود. روابط دو طرف تا آنجا نزدیک شد که گفته میشود ولیعهد عربستان اوایل ماه گذشته به شکل مخفیانه راهی اسرائیل شده و مذاکرات مهمی را برای نقشه راه آینده منطقه در آنجا صورت داد. از همین منظر ترافیک رفت و آمد میان مقامات عربستان با امریکا و اسرائیل در این اواخر منجر به تغییر و تحولاتی عمیق در بستر لایههای قدرت سعودیها شد. طوری که امروز محمد بن سلمان با اقتدار کامل دست به تسویه حسابهای سیاسی- اقتصادی می زند که حاکی از حضور پر نفوذ لابی اسرائیلی- امریکایی در داخل حاکمیت عربستان است و بدون حمایت آنان امکان نداشت بن سلمان بتواند به چنین ریسک پر خطری دست بزند. در زمان بوش و سپس اوباما ظاهراً پروژه این بود که حزب الله را در لبنان محاصره و عراق و سوریه را از طریق جنگهای نیابتی نابود و سپس به ایران حمله کنند.
مقدمات آن هم در اعلام محور شرارت توسط بوش فراهم شد، اما تحولات بعدی در عراق، سوریه و لبنان و پیروزی محور مقاومت این توطئه را نقش بر آب کرد.
در حال حاضر تحولات داخلی عربستان و نیاز سعودیها در یافتن شریک قدرتمند برای نیات توسعهطلبانه خود، فرصت خوبی را برای رژیم صهیونیستی فراهم آورده تا با کمک ائتلاف عربی به رهبری سعودی، ضربات سختی را به لبنان و سوریه و محور مقاومت وارد کند. اسرائیل به دنبال نابود کردن حزبالله لبنان است و البته میداند که به تنهایی قادر به حذف این جنبش نخواهد بود به همین دلیل برخی کشورهای عربی پرنفوذ در منطقه به رهبری عربستان را به طرف خود جذب کرده تا بتواند به این هدف شوم دست یابد. به همین دلیل این روزها بیش از هر زمانی شاهد فعال شدن لابی اسرائیل در ارتباط با عربستان هستیم. وزیر خارجه رژیم صهیونیستی با همین رویکرد بود که به تمام سفارتخانههای این رژیم دستور داد دست به لابیهای گسترده در جهت دفاع از استعفای سعد حریری و حمایت از عربستان در برابر حزبالله بزنند. در پیام وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به سفرای این رژیم بر تمرکز بر توصیف خطر ایران و حزب الله برای سایر کشورها تأکید شده است.
به نظر میرسد، این مثلث شوم سه پلان را برای تحولات دوران گذار منطقه که از بحران سوریه کلید خورد، درنظر گرفتهاند: موج اول با استفاده از جنگهای نیابتی فرسایشی و تجهیز تروریستهای تکفیری به مجهزترین سلاحها و پشتیبانی همه جانبه اطلاعاتی و لجستیکی از آنان به منظور نابود کردن تأسیسات زیربنایی کشورهای حامی مقاومت و ایجاد ناامنی و هرج و مرج در آن کشورها رقم میخورد. این پلان در شرایط فعلی از نظر نظامی شکست خورده و رو به پایان است. اما معلوم نیست به طور کلی تمام شده باشد. از نظر ایدئولوگی و فکری آنها همچنان فعال بوده و برای تجدید قوا در حال سربازگیری هستند و چنانچه بتوانند مجدداً سازماندهی لازم را خواهند داشت.
موج دوم با دومینوی تحریک قومیتها وایجاد آشوب و تجزیه طلبی در منطقه بخصوص کشورهایی که دارای اقلیت هستند، ایجاد میشود. این موج فعلاً در قضیه اقلیم کردستان شکست خورد ولی معلوم نیست به پایان رسیده باشد. موجسوم که به نظر میرسد بسیار تعیین کننده و در عین حال دارای ریسک بسیار بالا برای امنیت منطقه و جهانی باشد، ایجاد جنگهای رودررو و مستقیم با محور مقاومت است که حلقه اول آن حمله مشترک هوایی سعودی- اسرائیلی و با پشتیبانی امریکا علیه حزب الله به شکل سنگین است. مثلث سعودی- اسرائیلی- امریکایی در وهله اول قصد دارند با یک ضربه موقتی، جنگی مهار شده و تحت کنترل هوشمند را رقم بزنند و بعد به دنبال اهداف سیاسی آن رفته و به نتیجه دلخواه خود برسند. اما در نظر دارند اگر دامنه مقابله به مثل طرف مقابل (محور مقاومت) فراتر از حد تصور آنان باشد، وارد یک جنگ تمام عیار شوند که طبعاً نتایج وخیم ژئو پلیتیکی و ویرانی گستردهای برجای خواهد گذاشت که کنترل حوادث را مشکل و نتایج را غیرقابل پیشبینی خواهد کرد. البته تردیدی نیست که عربستان و رژیم صهیونیستی بیشترین خسارت را در این جنگ متحمل خواهند شد. این جنگ برای طرفین نزاع جنگ مرگ و زندگی و تعیین سرنوشت است و طبیعی است طرف پیروز میدان نظم جدید خاورمیانه را بر ویرانههای نظم قدیم، بنا میکند. از همین زاویه منطقه با خیرهسریهای جوانک ناپخته سعودی ناخواسته به سوی یک بیگبنگ بزرگ در حال حرکت است که بشدت اثرات سلبی برای صلح و ثبات و امنیت منطقه و اقتصاد جهانی خواهد داشت.
از این منظر بعضی تحلیلگران معتقدند تهدیدات اخیر مثلث شوم جدی و واقعی است. گرچه برخی تحلیلگران بر این باورند که عربستان به خاطر چالشهای درون خاندانی و نزاع قدرت و انتقال حاکمیت از نسل اول به نسل دوم و سوم و اصلاحات بی محابا و گستردهای که در حال انجام است، آبستن حوادث مهمی در آینده نزدیک است که میتواند بهای نفت خام را بشدت دچار نوسان کرده و روی روندهای اقتصاد انرژی و معاملات بورس جهانی اثرگذار باشد.
تلنگر «کیهان»
مهرنوش جعفری در روزنامه شرق نوشت:
جنجال بر سر تیتر روزنامه کیهان دوگانه آزادی و امنیت ملی را بار دیگر در برابر هم قرار داده است. در این نوشتار میکوشم از زاویهای متفاوت به این دوگانه بپردازم. برای بیان بهتر مقصودم بهاختصار به چند مقدمه کوتاه پرداختهام:
اول: امنیت ملی در شرایط کنونی
حوادث بیشمار جاری در خاورمیانه و خلیج فارس هشداری است به آنان که در طلب صلح جهانی بودند و در سایه آن به پیشبرد توسعه در سطح ملی و منطقهای مصمماند. در طلب صلحاند، چون به تجربه دریافتهاند که جنگها اغلب مبتنی بر تصورات سادهلوحانه و اقدامات نابهنگام و دور از ذهن و بلکه خارج از اختیار شروع میشوند، بهمنوار پیش میروند تا جنگی تمامعیار شکل بگیرد. اما پایان هر جنگی که با تصمیم یا اقدامی سطحی شروع شده، عقلانیتر ولی توأم با دشواری است؛ بهعلاوه خسارات وحشتناک روی دست طرفین. اگر آغازگران جنگ (ولو آنان که بهظاهر پیروز میدان بودهاند)، امکان بازگشت به عقب داشتند، باز هم جنگ را انتخاب میکردند؟ مگر شروع دو جنگ جهانی اول و دوم اینگونه نبود؟
قیصر آلمان با این تصور فریبنده که بریتانیا به حمایت از فرانسه وارد جنگ نمیشود، در شیپور نبردی دمید که به حیات خودش خاتمه داد و پس از چهار سال، بیش از ١٠ میلیون کشته برجای گذاشت و چندین امپراتوری سرنگون شد و نقشه اروپا و خاورمیانه (با فروپاشی عثمانی) بهکلی درهم ریخت. جنگ جهانی دوم هم به همین منوال با یک حرکت احمقانه آدولف هیتلر کلید خورد و این بار بیش از ٧٠ میلیون کشته برجای گذاشت و اروپا به تلی از خاکستر تبدیل شد. شروع جنگ صدام با ایران نیز مگر چیزی جز حاصل تصور پوچِ صدام مبنی بر فتح چندروزه و درهمشکستن ایرانِ درگیر شرایط شکننده پس از انقلاب بود؟ و آیا نبرد کویت چیزی جز تکرار حماقت او بود؟ مگر هزینه آن را مسلمانان نپرداختند تا صنعت جنگ ابرقدرتها در غرب و شرق رونق بگیرد؟ اینک با چشمان نگران بر ویرانههای سوریهای که اغلب شهرهایش کاملا ویران و نیمی از جمعیت آن آوارهاند ایستادهایم.
به عراق بحرانزده مینگریم که در پی دو دهه جنگ این بار با رهایی از شر فتنه چندساله داعش، ظاهرا در حال کمر راستکردن است. همینطور لحظهای کودکان معصوم یمنِ غرق در باتلاق قحطی و کشتار بلاانقطاع را در نظر میآوریم. شاید لازم نباشد حتی نیمنگاهی به نیم میلیون مسلمان آواره روهینگیا بیندازیم یا لختی به ادامه کشتوکشتار و سیل عملیات انتحاری در افغانستان فکر کنیم! چون سالهاست به این خبرها مثل اخبار وضعیت آلودگی هوای شهرمان عادت کردهایم یا شاید هم در عمق استراتژیک ما نیستند. هر چه باشد، اما شاید نتوانیم به خطر تازهای که بیش از پیش رخ نموده، بیتفاوت باشیم؛ اوجگیری جنگ سرد میان ریاض و تهران که میتواند وارد فاز بعدی خود شود.
شاید کافی باشد یک حرکت ساده دیگر روی دهد، مثل سایر حرکتها تا آرزوهای دستنیافتنی تلآویو، این دشمن ظاهرا مشترک و دیرین جهان اسلام، یکی پس از دیگری، اما بهدست مسلمانان برآورده شود! برای اینکه گفتار و رفتار چند سال اخیر طرفین مناقشه کنونی را بهتر درک کنیم، فرض کنیم آن احتمال ضعیف اما ناگوار میان تهران و ریاض روی داده و پس از آن به داوری منصفانه نشستهایم. طبعا در چنین شرایطی تحلیلگران عقبگرد میکنند و در حافظه کوتاهمدت خود مواردی را مرور میکنند که منطقا و اخلاقا ناصواب و بلکه از دلایل اوجگیری آتش خصومت منجر به جنگ بوده (شاید یکی از این موارد تیتر کیهان باشد، البته شاید).
درهرحال ارزش داوری افکارعمومی از این طریق شکل میگیرد تا میزان حقانیت و بطلان هر یک از طرفین در شکلگیری نزاع روشن شود. مگر درباره ادامه جنگ تحمیلی پس از فتح خرمشهر شاهد چنین بحثهایی در میان نسل جدید و قدیم نیستیم؟ (البته امیدواریم این بار چنین چیزی رخ ندهد و این مطالبه همگان از دستگاه سیاست خارجی دولت آقای روحانی است که هوشیار و مراقب همه چیز باشند). اما اگر هم هیچ اتفاقی در عمل نیفتد، نفس چنین تنشهایی فضایی را بهوجود میآورد که دولت آقای روحانی را از تحقق شعارهای خود از جمله جذب سرمایهگذاری و فقرستیزی بازخواهد داشت، که خسارت کمی نیست.
اینها شمایی کلی از شرایط و فضای امنیتی پیرامون ایران البته از منظر نگارنده است!
دوم: آزادی
تیتر کیهان (و بهطورکلی مواضع گروهی که خواهان اقدامات رادیکال و انقلابی در سیاست خارجیاند و نمود بارز آن، مخالفت سفت و سخت با برجام است)، دو جنبه کاملا متفاوت دارد. یکی دیدگاه شخصیت حقیقی مدیرمسئول و دیگری نظر شخصیت حقوقی که طبق قانون تابع مالکیت یا مقوله صاحبامتیازی هر نشریهای است.
به اعتقاد نگارنده در حالت اول، نباید مانعی برای ابراز چنین دیدگاهی که تیتر کیهان آن را نمایندگی میکند، وجود داشته باشد. چه مانعی دارد که روزنامهای متعلق به بخش خصوصی و با سرمایه شخصی چنین مطلبی را بیان کند و برای آن دلیل و استدلال بیاورد و متقابلا هم بتواند از عهده نقد منتقدان برآید و البته اگر هم با چالش حقوقی مواجه شد، هزینه مادی و معنویاش را خودش بپردازد و نه از جیب ملت یا اعتبار صاحبامتیاز؟
اشکال کار آنجاست که تقریبا چنین سازوکاری در مطبوعات ما وجود ندارد (و اگر در گذشته نهچندان دور در دوره اصلاحات تا حدودی وجود داشت، اینک تقریبا از بین رفته است). اشکال کار اینجاست که مسئولیت پیام این قبیل تیترها به حساب شخصیت حقیقی گذاشته نمیشود و منطقا هم نباید گذاشته شود؛ چراکه صاحبامتیاز نشریه در قبال خط مشی کلی آن مسئولیت دارد (بند ٥ ماده ٩ قانون مطبوعات). این دوگانگی طبعا تبعات مخربی درپی دارد که سالهاست دامنگیر مدیریت سیاسی جامعه و همچنین جامعه مطبوعات است و آنچه مورد نظر این قلم است، آسیبهای مربوط به بخش اخیر یعنی جامعه مطبوعاتی است. اگر از این چارچوب به موضوع آزادی مطبوعات بنگریم، نتایج متفاوتی عایدمان میشود. مثلا آیا آزادی عمل این قبیل روزنامهها اصلا و اساسا نشانه آزادی مطبوعات تلقی میشود؟ اگر پاسخ مثبت باشد، درست مانند این است که یک مسئول دولتی بلندپایه آزاد است از زیردستانش یا نهادهای همعرض انتقاد کند و درنتیجه هر چیز و هر کسی را به باد نقد بگیرد، بدون آنکه کسی را یارای پاسخ یا ایستادگی باشد. بنابراین آزادی مطبوعات هنگامی معنادار است که مطبوعات بهمثابه یک نهاد مدنی مستقل از قدرت، امکان نقد قدرت را داشته باشد و به ازای سهمی که از آزادی دارد در برابر قانون پاسخگو هم باشد. آنچه در قانون اساسی در این باره آمده، ناظر بر همین وجه اخیر است و ازهمینرو آزادی مطبوعات در زمره حقوق ملت است نه حاکمیت!
بنابراین رفتار کاملا آزادانه این قبیل نشریات نه بیانگر آزادی مطبوعات و نه نشانه تکثر و رقابت در جامعه مطبوعاتی، بلکه نشانه بیماری مطبوعات است. مطبوعات وقتی به قول امام خمینی (ره) زبان حال ملتاند که متعلق به ملت باشند و نه دولت.
اگر روزی روزگاری مدیریت جامعه متوجه این معضل بزرگ و تالی فاسدهای این بخش از مطبوعات (اعم از بخش دولتی و عمومی) شود و خوب درباره عملکرد مالی و زیانهای معنوی آن تأمل کند و سپس قصد حلوفصل این معضل را داشته باشد، آنگاه شاهد فضایی خواهیم بود که از یک طرف افرادی با طرز تفکر مدیر مسئول محترم «کیهان» بهتر از پیش میتوانند به بیان دیدگاههای خویش بپردازند، بدون آنکه نیازی باشد حاکمیت هزینه معنوی و سیاسی طرز تفکر دیگران را متقبل شود و یا ملت هزینه مادی و کمرشکن اداره آن را متحمل شود. نتیجه این اصلاحسخت ولی بزرگ و اجتنابناپذیر، رشد کیفی و حرفهای مطبوعات و رونق کمّی آن خواهد بود که به توسعه صنعت مطبوعات و بالندگی روزنامهنگاران و تجلی آزادی واقعی مطبوعات و مسئولیتپذیری دستاندرکاران آن منجر میشود. خلاصه اینکه تیتر «کیهان» و هر پیامی که بر آن مترتب باشد، مادام که سخن یک مدیرمسئول بهعنوان شخص حقیقی است، بر مبنای حقوقی که در قانون اساسی در باب حقوق ملت آمده، قابلتوجیه است (و اگر خلاف قانون هم باشد، هزینه آن را دیگران نمیپردازند)، اما در شرایطی که امتیاز شمار بیشماری از روزنامهها و سایر نشریات در دستان ارگانها و وزارتخانههاست و کسی هم به عوارض مخرب این روند که هم به زیان حاکمیت و هم به زیان مطبوعات و رونق و اعتبار حرفهای آن است، توجهی ندارد، چنین پیامها و دیدگاههایی تعارضات عدیدهای پیشروی حاکمیت و جامعه مطبوعاتی هر دو، قرار میدهد که از جمله آنها نشانههایی است که میتواند بهانهساز باشد تا دشمنِ متوهم و خام منطقه را به کام درگیریهای ناخواسته بکشاند. شاید مورد «کیهان» تلنگری باشد تا به مسئله مطبوعات و مالکیت آنها و عوارضی که به بار آوردهاند، از نگاهی متفاوت بنگریم.